به نام خدا
موضوع : روش های نو و ابتکاری در آموزش مهارت هائی نظیر حل مساله و استدلال به دانش آموزان و پرورش خلاقیت آنان
محقق : پروین ابراهیمی – 85-86
مقدمه
ذهن هر انسان، کهکشان ناشناخته ای است که دائما در حال زایش و آفرینندگی است و همین قدرت تولید، فکر و روح آفرینندگی می باشد که انسان را از دیگر موجودات ممتاز ساخته است. خلاقیت یکی از پیچیده ترین ویژگی های ذهن بشر است که به او امکان می دهد تا آرمان های والایش را تصور کند و توانائی های خویش را شکوفا سازد. خلاقیت هنری نهفته در وجود انسان است. که با تلاش و آموزش شکوفا می شود.
بیان مساله
هفته سوم مهرماه سال تحصیلی 84-85 در دبستان دخترانه پروین اعتصامی روستای حسن آباد سنندج به عنوان آموزگار پایه ی چهارم شروع به خدمت کردم . این روستا تا شهر سنندج تقریبا سه کیلومتر فاصله داشت. اکثر مردم این روستا مهاجر نشین بودند. به علت اختلاف فرهنگها و زبان ها، دانش آموزان کمتر با هم دوست می شدند. مدرسه یک ساختمان دو طبقه ی بسیار قدیمی و فرسوده بود . به دلیل کمبود فضای کلاسی ، نماز خانه مدرسه را که در گوشه ای از حیاط و هم کف آن بود به وسیله دیوار پیش ساخته به سه کلاس درس تبدیل کرده بودند. من در یکی از این کلاسها درسم را شروع کردم. حیاط کوچک این مدرسه جوابگوی بازی 322 نفر دانش آموز سیزده کلاسه نبود. مدرسه فاقد آب بهداشتی و سرویس بهداشتی مناسب بود . این مدرسه به صورت چرخشی در دو نوبت اداره می شد که شامل یک کتاب خانه ی بسیار کوچک و یک نماز که فقط ظرفیت ده نفر برای نماز خواندن را داشت. که آن هم برای نگه داری تغذیه از آن استفاده می شد. اکثر والدین دانش آموزان کم سواد یا اصلا سواد نداشتند. قبل از رفتن به کلاس همکارانی که سالهای قبل نیز در آن مدرسه بودن مرتب به من گوشزد می کردند که این کلاس از پایه ی اول تا کنون چه از نظر تربیتی و چه از نظر درسی در سطح خیلی پائینی قرار دارند و به هیچ طریقی این مشکل رفع نمی شود . وقتی وارد کلاس شدم با چهره های معصوم و بسیار شلوغی روبرو شدم . بعد از چند روزی به صحبت های همکاران پی بردم . وضعیت درسی نامطلوب بود. هیچ انگیزه ای برای درس خواندن نداشتند . کارشان دعوا و شکایت از همدیگر بود. بی نظمی در کلاس داد می زد. کوچکترین توجهی به درس و تذکرات نداشتند . 10 نفر از انها در خواندن و نوشتن کاملا ضعیف بودند به طوری که نمره ی املاء آنان به 4 یا 5 نمی رسید. اکثر انها به جز 5 نفر در درس ریاضی کاملا ضعیف و جدول ضرب را نمی دانستند . متوجه شدم با دانش اموزانی سروکار دارم که ذهن خلاق و پرسشگر انها رشد نکرده است. تمام انرژی آن ها تنها به بازی های بی هدف و بی نظمی در کلاس همراه بود . عادت کرده بودند که مطالب درسی را فقط برای کسب نمره حفظ کنند .
نتیجه گیری
از آنچه گذشت می توان به نتایج ذیل اشاره کرد:
1- دانش آموزان دیگر فرصتی برای بی نظمی و دعوا با همدیگر نداشتند
2- نشاط و شوق آموختن جای خستگی و بی روح بودن در کلاس را گرفت
3- والدین از چگونگی پیشرفت تحصیلی و ابتکارات فرزندانشان رضایت کامل داشتند.
4- مشارکت در میان دانش آموزان و معلم و مدرسه افزایش یافت
5- دانش آموزان یاد گرفتند که اول تفکر کنند بعد به جستجو و مطالعه بپردازند
6- کنجکاوی در دانش آموزان و قدرت یادگیری در آنان شکوفا شد
7- مهارت های یادگیری و قدرت استدلال و حل مسائل در آنها تقویت شد.